شیعه در اسلام (علامه طباطبایی)/مقدمه

از ویکی تراث

اين كتاب كه به نام شيعه در اسلام ناميده مى شود، هويت واقعى مذهب تشيع را كه يكى از دو مذهب بزرگ اسلامى (تشيع و تسنن) است بيان مى كند. كيفيت پيدايش و نشو و نماى تشيع ، طرز تفكر مذهبى شيعه و معارف اسلامى از نظر شيعه : ۱- دين: ترديد نيست در اينكه هر يك از افراد انسان در زندگى طبعا به همنوعان خود گراييده در محيط اجتماع و زندگى دسته جمعى اعمالى انجام مى دهد و كارهايى كه انجام مى دهد از همديگر بيگانه و بى رابطه نيستند و اعمال گوناگون وى مانند خوردن و نوشيدن و خواب و بيدارى و گفتن و شنيدن و نشستن و راه رفتن و اختلاطها و معاشرتها در عين حال كه صورتا از همديگر جدا و متميز مى باشند با همديگر ارتباط كامل دارند، هر كارى را در هر جا و به دنبال هر كار ديگر نمى شود كرد بلكه حسابى در كار است .

پس اعمالى كه انسان در مسير زندگى انجام مى دهد تحت نظامى است كه از آن تخطى نمى كند و در حقيقت از يك نقطه مشخصى سرچشمه مى گيرد و آن اين است كه انسان مى خواهد يك زندگى سعادتمندانه داشته باشد كه در آن تا مى تواند كامروا بوده به خواسته و آرزوهاى خود برسد. و به عبارت ديگر: تا مى تواند نيازمنديهاى خود را از جهت بقاى وجود، به طور كاملترى رفع نمايد. و از اينجاست كه انسان پيوسته اعمال خود را به مقررات و قوانينى كه بدلخواه خود وضع كرده يا از ديگران پذيرفته ، تطبيق مى كند و روش معينى در زندگى خود اتخاذ مى نمايد، براى تهيه وسائل زندگى كار مى كند؛ زيرا تهيّه وسائل زندگى را يكى از مقررات مى داند، براى التذاذ ذايقه و رفع گرسنگى و تشنگى ، غذا مى خورد و آب مى آشامد؛ زيرا خوردن و آشاميدن را براى بقاى سعادتمندانه خود ضرورى مى شمرد و به همين قرار.

قوانين و مقررات نامبرده كه در زندگى انسان حكومت مى كند به يك اعتقاد اساسى استوارند و انسان در زندگى خود به آن تكيه داده است و آن تصورى است كه انسان از جهان هستى كه خود نيز جزئى از آن است دارد و قضاوتى است كه در حقيقت آن مى كند و اين مسئله با تاءمل در افكار مختلفى كه مردم در حقيقت جهان دارند بسيار روشن است ، كسانى كه جهان هستى را همين جهان مادى محسوس و انسان را نيز پديده اى صد در صد مادى (كه با دميده شدن حيات پيدا و با مرگ نابود مى شود) مى دانند روش شان در زندگى اين است كه خواسته هاى مادى و لذايذ چند روزه دنيوى خود را تاءمين كنند و همه مساعى شان در اين راه مبذول است كه شرايط و عوامل طبيعت را براى خود رام سازند.

و كسانى كه مانند عامه بت پرستان جهان طبيعت را آفريده خدائى بالاتر از طبيعت مى داند كه جهان بويژه انسان را آفريده و غرق نعمتهاى گوناگون خود ساخت تا از نيكيهاى وى برخوردار شوند، اينان برنامه زندگى را طورى تنظيم مى كنند كه خشنودى خدا را جلب كنند و موجبات خشم او را فراهم نياورند چه اگر خدا را خشنود كنند نعمت خود را برايشان فراوان و پاينده گرداند و اگر خشمگين سازند نعمت خود را از دستشان خواهد گرفت. و كسانى كه علاوه بر ايمان تنها به خدا براى انسان زندگانى جاودانى قائل بوده او را مسئول خوب و بد اعمالش مى دانند و در نتيجه روز بازخواست و پاداش (روز قيامت ) اثبات مى كنند مانند مجوس و يهود و نصارا و مسلمين ، در زندگى خود راهى را مى خواهند بپيمايند كه اين اصل اعتقادى در آن مراعات شود و سعادت اين سرا و آن سرا را تاءمين نمايد. مجموع اين اعتقاد و اساس (اعتقاد در حقيقت انسان و جهان ) و مقررات متناسب با آن كه در مسير زندگى مورد عمل قرار مى گيرد، ((دين )) ناميده مى شود و اگر انشعاباتى در دين پيدا شود، هر شعبه را ((مذهب )) مى نامند مانند مذهب تسنن و مذهب تشيع در اسلام و مذهب ملكانى و مذهب نسطورى در مسيحيت.

بنابر آنچه گذشت ، هرگز انسان (اگر چه به خدا نيز معتقد نباشد) از دين (برنامه زندگى كه بر اصل اعتقادى استوار است ) مستغنى نيست ، ((پس دين همان روش ‍ زندگى است و از آن جدايى ندارد)). قرآن كريم معتقد است كه بشر از ((دين )) گريزى ندارد و آن راهى است كه خداى متعال براى بشرباز كرده كه با پيمودن آن به وى برسند منتها امر كسانى كه دين حق (اسلام ) را پذيرفته به راستى راه خدا را مى پيمايند و كسانى كه دين حق را نپذيرفته اند راه خدا را كج كرده عوضى گرفته اند. ۲- اسلام : اسلام در لغت به معناى تسليم و گردن نهادن است و قرآن كريم دينى را كه به سوى آن دعوت مى كند از اين روى اسلام ناميده كه برنامه كلى آن تسليم شدن انسان است به خداى جهان و جهانيان (6) كه در اثر اين تسليم پرستش نكند جز خداى يگانه را و طاعت نكند جز فرمان او را؛ چنانكه قرآن كريم خبر مى دهد اولين كسى كه اين دين را ((اسلام )) و پيروان آن را ((مسلمان )) ناميد، حضرت ابراهيم - عليه السلام - بود (7) . ۳ - شيعه : شيعه كه در اصل لغت به معناى پيرو مى باشد به كسانى گفته مى شود كه جانشينى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را حق اختصاصى خانواده رسالت مى دانند و در معارف اسلام پيرو مكتب اهل بيت مى باشند .