صبوری به پای تو سر میگذارد
صبوری به پای تو سر میگذارد | غمت داغها بر جگر میگذارد | |
کمی خواستم از غریبی بگویم | نه این بغض سنگین مگر میگذارد؟ | |
و حتما شبیه همان مرد شامی | نگاه تو در من اثر میگذارد | |
کریمی که از کودکی میشناسم | قدم روی چشمان تر میگذارد | |
دلم باز با یاد غمهایت آقا | غریبانه سر روی در میگذارد | |
نمک ریخت یک شهر بر زخم مردی | که دندان به روی جگر میگذارد |