طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف

از ویکی تراث

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف از
حافظ شیرازی



در قالب غزل

با وزن مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن

موضوع: امیرالمومنین(ع)
طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کفگر بِکَشَم زهی طَرَب، ور بِکُشَد زهی شرف
طَرْفِ کَرَم ز کَس نَبَست، این دلِ پُر امیدِ منگر چه سخن همی‌بَرَد، قصهٔ من به هر طرف
از خَمِ ابرویِ توام، هیچ گشایشی نشدوَه که در این خیالِ کَج، عمرِ عزیز شد تلف
اَبرویِ دوست کِی شود دَستکَشِ خیالِ من؟کس نزده‌ست از این کمان تیرِ مراد بر هدف
چند به ناز پَروَرَم مِهرِ بُتانِ سنگدلیادِ پدر نمی‌کنند این پسرانِ ناخَلَف
من به خیالِ زاهدی گوشه‌نشین و طُرفه آنْکمُغْبَچه‌ای ز هر طرف می‌زندم به چنگ و دَف
بی خبرند زاهدان، نقش بخوان و لاتَقُلمستِ ریاست محتسب، باده بده و لاتَخَف
صوفی شهر بین که چون لقمهٔ شُبهه می‌خوردپاردُمَش دراز باد آن حَیَوانِ خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در رَهِ خاندان به صِدقبدرقهٔ رَهَت شود همَّتِ شَحنِهٔ نجف