عطر بهار از جانب دالان میآید
عطر بهار از جانب دالان میآید | دارد صدای خنده از گلدان میآید | |
این کوچهها را آب و جارو کرده باران | این اولین روزیست که مهمان میآید | |
حالا دوباره بوی نان پیچیده اما | دارد یتیمی خسته، سرگردان میآید | |
مثل گلوبندت اسیری را رها کن | امشب اسیری بی سر و سامان میآید | |
از برکت نانی که بخشیدید، هر سال | بر خاک گندمزار ما باران میآید | |
شیراز، قم، مشهد، خدا را شکر بانو | عطر تو از هر گوشۀ ایران میآید | |
هرگز نمیگنجید در وصف قلمها | مدح شما در سورۀ انسان میآید |