غم دل با که بگویم که بود محرم رازم

از ویکی تراث
غم دل با که بگویم که بود محرم رازماز غلامرضا سازگاردر قالب غزلموضوع: حضرت رقیه(س)
غم دل با که بگویم که بود محرم رازمبنشینم به فراق رخ دلدار بسازم
من همان بلبل وحیم که به ویرانه نشستمتا گلم آید و او را به نوائی بنوازم
شامیان خار مبینید مرا گوشه زندانبه خدا من گل گلزار خدا بوی حجازم
بگذارید بگریم که شبیه است به زهراعمر کوتاه من و گریۀ شب های درازم
اشک نگذاشت که در آتش فریاد بسوزمگریه نگذاشت که در سوز دل خود بگدازم
خم ابروی تو محراب نمازم شده امشبجان گرفتم به کف از بهر قبولی نمازم
همه خوابند و من غمزده بیدار تو هستمشاهدم این گلوی بسته و این دیده بازم
چه شد آن کودک شامی که مرا زخم زبان زدتا که در پیش نگاهش به وصال تو بنازم
رنگم از دوری روی تو پریده است و گرنهمن نه آنم که به طوفان بلا رنگ ببازم
حاجت خویش بخواه از من دلسوختهکه به ویرانه نشینی همه را قبله رازم