فلک با عترت خیر البشر لختی مدارا کن

از ویکی تراث

فلک با عترت خیر البشر لختی مدارا کن از
صبوری خراسانی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: حضرت زینب(س)
فلک با عترت خیر البشر لختی مدارا کنمدارا کن به‌ «آل ‌الله» و شرم از روی زهرا کن
ره‌ شام است در پیش و هزاران محنت اندر پیبه‌ «اهل ‌البیت» رحمی، ای فلک! در کوه و صحرا کن
شب تاریک و مرکب ناقه‌ی عریان، به آرامیبران اشتر؛ نگویم مهد زرّینْشان، مهیّا کن
شب ار طفلی ز پشت ناقه بر روی زمین افتدبه‌ آرامی بگیرش دست و بیرون خارش از پا کن
فلک! آن شب که خر‌‌گاه ولایت را زدی آتشدو کودک از میان گم شد، بگرد، ای چرخ! پیدا کن
شب‌ تاری، کجا گشتند متْواری، بکن روشنچراغ ماه و تفتیشی از آن دو ماه سیما کن
شود مهر و مهت گم، ای فلک! از مشرق و مغرب!بجوی این ماه‌رویان و دل زینب، تسلّا کن
به صحرا‌ «ام‌ّ‌کلثوم» است و «زینب» هر دو در گَردشتو هم با این دو خاتون، جست‌و‌جو در خار و خارا کن
اگر پیدا نگردند این دو طفل غم‌زده امشبمهیّای عقوبت، خویشتن را بهر فردا کن
گمانم زیر خاری هر دو جان دادند با خواریبه زیر خار، گل‌های نبوّت را تماشا کن
اگر چه هر نفس، دور تو، ظلم تازه‌ای داردبس است‌، ای آسمان! ظلم و ستم، اندازه‌ای دارد