قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم | و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم | |
چشمم از عشق و خجالتزدگی پر شده بود | تیر دشمن کمکم کرد که ابراز کنم | |
شرم –اینگونه– خدا قست کافر نکند | دست من باشد و راهی نشود باز کنم | |
سَر و سِرّیست میان من و دست و سر و مشک | کاش میشد که تو را با خبر از راز کنم | |
دختری در دل خود گفت: «نباید پس از این | روی زانوی کسی ناز شوم، ناز کنم» |