كاروان عمر
كاروان عمراز امام خمینیدر قالب غزلموضوع: عرفانی |
عمر را پايان رسيد و يارم از در درنيامد | قصّه ام آخر شد و اين غصّه را آخر نيامد | |
جام مرگ آمد به دستم جام می هرگز نديدم | سالها بر من گذشت و لطفی از دلبر نيامد | |
مرغ جان در اين قفس بی بال و پر افتاد و هرگز | آنكه بايد اين قفس را بشكند از در نيامد | |
عاشقان روی جانان جمله بی نام و نشانند | نامداران را هوای او دمی بر سر نيامد | |
كاروان عشق رويش صف بصف در انتظارند | با كه گويم آخر آن معشوق جان پرور نيامد | |
مردگان را روح بخشد عاشقان را جان ستاند | جاهلان را اينچنين عاشق كشی باور نيامد |