ماند یک دختر نیک اختر روشن گهر از بعد پیمبر

از ویکی تراث

ماند یک دختر نیک اختر و روشن گهر ازبعد پیمبر ماند یک دختر نیک اختر و روشن گهر ازبعد پیمبر از
صامت بروجردی



در قالب بحر طویل

موضوع: مرثیه حضرت فاطمه زهرا (س)
ماند یک دختر نیک اختر روشن گهر از بعد پیمبر؛ به جهان زار ز درد و غم عظمای پدر؛ در الم ماتم و او را بصر از خون جگر آمده؛ گلگون کفن ختم رسل بود تر از غسل؛ که آتش به در خانه اش افروخته گشت؛ و دلش از محنت این جرأت و این ظلم و جفاسوخته گردید؛ وبه پهلوش رسید از لگد و ضرب در زحمت و آسیب؛ که شد محسن ششماهه او سقط؛ و به پیش نظر شوهرش آن شاه (که می بود یدالله) ز سیلی شده نیلی رخ آن بی کس مظلومه معصومه صدیقه محزونه افسرده غمدیده و تا بود مکانش به جهان روز و شبان گریه کنان اشک فشان بود ز هجران پدر؛ زار چو مرغی که ز گلشن به قفس گشته گرفتار؛ کشیدی ز درون آه شرر بارو شد از گوشه بیت الحزنش ناله چو یعقوب سوی گنبد دوّار؛ چو شب در نظرش روز جهان تار شد از کثرت فریاد و فغانش؛ جگر اهل مدینه همگی خون و زن و مرد به تنگ آمده از ناله آن مرغ شب آهنگ؛ و نمی کرد اثر بر دل آنان که نمودند زوی غصب فدک؛ دست وی از زحمت دستاس به دنیای دنی بود به خون غرقه و مجروح ز بعد از پدر خود؛ دو مه و نیم در این وادی غمناک دلی داشت ز غم چاک؛و همی ریختی از دوری روی شه لولاک به همراه حسین و حسن خویش به سر خاک؛ و زدی شعله ز آه جگر سوخته در خرمن افلاک؛ و کسی در به رُخ وی ز تسلّی نگشود؛و نظری سوی جنابش به محبت ننمود؛ و به هوای رخ زیبای پدر عاقبت الامر از این غمکده زندان به سوی خلد خرامیده؛ به زخم دل احباب تمامی نیک غصه بپاشید؛ و وصیت به علی کرد که شب دفن کند پیکر او را؛ که نیایند پی دفن و نمازش؛ برو ای چرخ جفاپیشه که اُف بر تو و تا چند پسندی به رسول عرب و عترت و اولاد وی از سنگدلی این همه جور و جفا را...{{{2}}}