ماه محرم است و شد دجله روان ز چشم ما

از ویکی تراث

ماه محرم است و شد دجله روان ز چشم ما از
اهلی شیرازی



در قالب قصیده

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: امام حسین(ع)
ماه محرم است و شد دجله روان ز چشم مابهر حسین تشنه لب شاه شهید کربلا
تشنه لبان روی بخاک و تن بخونما پی آبروی خود خاک بر آبروی ما
با شهدای کربلا لاف وفا هر آنکه زدگرنه شهید گریه شد مدعی است بیوفا
بسکه ز آتش جگر گریه گرم می کنممردمک دو دیده ام سوخته شد درین عزا
از پی جیفه جهان خون حسین ریختندلعنت حق بر آن سگان سگ نکند چنین جفا
گرچه سگ اشنا شود سگ صفت اشنا نشددوست نمی شود بکس دشمن آل مصطفا
روی فلک سیه شود کز چه به تیرگی کشیدچشم و چراغ فاطمه نور دو چشم مرتضا
وای بر آن دلی که او می طلبد وفا ز چرخخاک بر آن سری که او تکیه کند بدینسرا
حلق حسین میبرد تیزی تیغ بی امانجان حسن همی گزد تلخی زهر جانگزا
آنکه حسین میکشد دعوی دین چه میکندشمر لعین رو سیه شرم ندارد از خدا
هست حسین تشنه لب خضر کجاست در جهانآی حیات مومنان تشنه جگر بود چرا
روز عزاست ای پسر سعی صفا چه میکنیکعبه سیاه پوش شد رفت ز مروه هم صفا
در غم ما نمی چنین جامه چه مرد و زن دردزن بود آنکه در برش جامه نمیشود قبا
دشمن آل مرتضی پرده خویش می دردپنجه شیر حق کجا روبه حیله گر کجا
نیش زنند دشمنان تیغ برآر یا علیتا همه را فرو برد تیغ تو همچو اژدها
شکر که در زمان ما کار یزید آخرستمهدی آخر الزمان تیغ کشیده در غزا
بنده اهل بیت شد اهلی از آن همیشه استروی نیاز بر زمین دست امید بر دعا
یارب اگر چه از گنه آینه تیره کرده امهم تو صفای سینه ده از دم شاه اولیا