محشر دیگر

از ویکی تراث

کاش می‌بود مرا بر تن خونین سر دیگر محشر دیگر از
جودی خراسانی

موضوع: امام حسین(ع)


کاش می‌بود مرا بر تن خونین سر دیگرتا به راه تو جدا می‌ شدی از خنجر دیگر
کاش از بهر سر نیزه و زیر سم مرکببود از بهر حسین صد سر و صد پیکر دیگر
بهر قربان شدن کوی تو اندر ره امّتداشتم کاش در این دشت بلا اکبر دیگر
تا ز پیکان بلا چاک نمایند گلویشای دریغا که مرا نیست علی اصغر دیگر
تا جدا بار دگر می‌شدی از ضربت شمشیرکاش می‌بود در انگشت من انگشتر دیگر
سنگ‌ باران بنمودند سرم را به سر نیکاش چون کوفه و چون شام بدی کشور دیگر
تا سرم را بگذارد روی خاکستر مطبخکاش می‌بود چو خولی به برم کافر دیگر
تا ز کوفه به ره شام برندش به اسیریهم چو زینب بدی ای کاش مرا خواهر دیگر
شرح سازند مگر شمّه‌ای از دفتر جودیکه به هر گوشه ز نو گشته به پا محشر دیگر