مردک پست که عمری نمک حیدر خورد

از ویکی تراث

مردک پست که عمری نمک حیدر خورد مردک پست که عمری نمک حیدر خورد از
محمدبنواری



در قالب غزل

با وزن فاعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: حضرت زهرا(س)

{ب|هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم|نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد}}

مردک پست که عمری نمک حیدر خوردنعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیفدستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
آه زینب تو ندیدی به خدا من دیدممادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد
سیلی محکم او چشم مرا تار نمودمادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد
لگدی خورد به پهلوم و نفس بند آمدمادر اما لگدی محکم و سنگین تر خورد
حسن ازغصه سرش را به زمین زد غش کردباز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد
قصه ی کوچه عجیب است (مهاجر) اماوای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد