مهر خوبان دل و دین از همه بی‌پروا برد

از ویکی تراث

مهر خوبان دل و دین از همه بی‌پروا برد از
سیدمحمدحسین طباطبایی



در قالب غزل

با وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

موضوع: عرفانی
مهر خوبان دل و دین از همه بی‌پروا بردرخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشتاز سمک تا به سمایش کشش لیلا برد
من به سرچشمۀ خورشید نه خود بردم راهذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادماو که می‌رفت مرا هم به دل دریا برد
جام صهبا ز کجا بود مگر، دستِ که بودکه به یک جلوه دل و دین ز همه یک‌جا برد
خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بودکه در این بزم بگردید و دل شیدا برد
خودت آموختی‌ام مهر و خودت سوختی‌امبا برافروخته‌ رویی که قرار از ما برد
همه یاران به سر راه تو بودیم ولیغم روی تو مرا دید و ز من یغما برد
همه دلباخته بودیم و هراسان که غمتهمه را پشت سر انداخت، مرا تنها برد

پانویس

منابع