میمیرم از دلشورههای اربعینی
{{شعر}
میمیرم از دلشورههای اربعینیاز حسرت و دلتنگی و غربتنشینی بالی برای پر زدن سویت ندارمحتی زمینگیرم در این مرز زمینی یا مونسَ کلِ غریبِ اهل عالمامکان ندارد حال و روزم را نبینی تو با خبر از حال و روز دردمندانتو با یتیمان و غریبان همنشینی حالا یتیمی آمده با دلپریشیحالا غریبی آمده با دلغمینی بشنو صدای از نفس افتادهای راجز تو ندارم من امیرالمؤمنینی امشب ببر دل را به پابوس ضریحتعاشق چه میخواهد به غیر از خوشهچینی امشب خبرهاییست در صحن و سرایتامشب حسنزادهست مهمان امینی