نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفت

از ویکی تراث
نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفتاز عاطفه جوشقانیاندر قالب غزلبا وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلنموضوع: شعر توحیدی
نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفتخدا را یاد کرد، از خلقت انسان برایم گفت
«أَلَم أَعْهَد إِلَيكُم يا بَنی آدَم» برایم خوانداز آن عهدی که آدم بست -آن پیمان- برایم گفت
برایم یک به یک تاریخ انسان را ورق می‌زدبه یاد نوح بود از کشتی و طوفان برایم گفت
به ابراهیم و موسی و به اِل‌یاسین سلامی کردبه نور حق پناه آورد و از شیطان برایم گفت
«محبت زنده زنده دفن شد با دختران در خاک»زمین را زیر و رو کرد از غم پنهان برایم گفت
سپس «إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا» را بر زبان آوردنگاهی سوی مولا کرد، از ایمان برایم گفت
مرا خوف و رجای حرف‌هایش جذب خود می‌کردکه آیه آیه از «تکویر» و «اَلرَّحمان» برایم گفت
هزار و چندصد سال است در دل حرف‌ها داردشکایت کرد و از عصیان و از نسیان برایم گفت
سراسر شوق بودم سِیر در آیات عالَم راسراپا گوش بودم آنچه را قرآن برایم گفت