هر کجا مرغ اسیری است ز خود شاد کنید
هر کجا مرغ اسیری است ز خود شاد کنید | تا نمرده است ز کنج قفس آزاد کنید | |
مرد اگر کنج قفس طایر بشکسته پری | یاد از مردن زندانی بغداد کنید | |
چون به زندان به ملاقات محبوس روید | از عزیز دل زهرا و علی یاد کنید | |
کُند و زنجیر گشائید زپایش دم مرگ | زین ستمکاری هارون هه فریاد کنید | |
چار حمال اگر نعش غریبی ببرند | خاطر موسی جعفر همه امداد کنید | |
تا دم مرگ مناجات و دعا کارش بود | گوش بر زمزمه آن شه عباد کنید | |
پسرش نیست که تا گریه کند بر پدرش | پس شما گریه بر آن کشته بیداد کنید | |
نگذارید که معصومه خبردار شود | رحم بر حال دل دختر ناشاد کنید |