وعده دیدار

از ویکی تراث

روان به جانب میدان علی اکبر شد وعده دیدار از
جودی خراسانی

موضوع: حضرت علی اکبر(ع)


روان به جانب میدان علی اکبر شدجهان به دیده لیلا ز شب سیه‌ تر شد
چو بر شد از افق خیمه هم‌ چو بدر منیرجهان ز پرتو رخسار او منوّر شد
به سر نهاد چو عمّامه‌ ی رسول خداعیان دوباره به خلق خدا پیمبر شد
به کف گرفت چو تیغ و نشست چون به عقابزمانه گفت به دلدل سوار حیدر شد
به پیش چشم پدر شد چو در خرامیدنرخ حسین ز خوناب دیده احمر شد
چو شد مقابل آن قوم کینه‌ جو گفتاچرا ز یاد شما را حدیث محشر شد
مگر نه این حرم است آن حرم که روح الامینپی اجازه حاجت ستاده بر در شد
خود این حسین مگر نیست زاده‌ی زهراکه جبرئیل پی خدمتش چو چاکر شد
چه شد که آب فرات این زمان به جمله حلالولی حرام به ذرّیۀ پیمبر شد
کسی نداد جوابش به غیر تیر و خدنگحدیثش آن‌ چه به آن قوم دون مکرّر شد
کشید تیغ و چنان تاخت بر یسار و یمینکه ایسر اَیمن و اَیمن ز تیغش ایسر شد
ولی دریغ که آن جسم نازنین آخرنشان ناوک و تیر و سنان و خنجر شد
ستاده شه به در خیمه و نظر می‌ کردکه پاره‌ پاره تن شاه زاده اکبر شد
به گریه گفت پسر با پدر خداحافظبیا که وعده دیدار روز محشر شد
دمی که خامه‌اش این چامه را رقم می‌زدفغان و ناله‌ی جودی به چرخ اخضر شد