پدر آخر چرا دنیا به ما آسان نمیگیرد | | غروب غربت ما از چه رو پایان نمیگیرد؟ |
پدر حالا که تو در آسمان هستی بپرس از ابر | | که من از تشنگی پرپر زدم، باران نمیگیرد؟ |
علیاکبر پس از این شانه بر مویم نخواهد زد | | علیاصغر سرانگشت مرا دندان نمیگیرد |
به بازی باز هم خود را به مردن زد عموجانم | | ولی با بوسههایم چون همیشه جان نمیگیرد |
نگاه عمه طعم اشک دارد، امشب تلخیست | | دل دریایی او بیدلیل اینسان نمیگیرد |
نمیدانم چرا این ذوالجناح مهربان امشب | | تمرّد میکند، از هیچکس فرمان نمیگیرد |
پدر میترسم، این تشویش را پایان نخواهی داد؟ | | دلم آرام جز با چند خط قرآن نمیگیرد |