پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم

از ویکی تراث

پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم از
محمود شریفی



در قالب غزل

با وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

موضوع: حر بن یزید ریاحی(ع)
پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستمسراپا حیرتم! از خویش می‌پرسم چرا بستم؟
عزیز فاطمه! دیر آمدم اما قبولم کنخدا داند که از این پس به عهد عشق پابستم
خدا می‌خواست از ظلمت به سوی نور پر گیرمسر شب تا سحر دل را به بال التجا بستم
جدال عقل بود و عشق، پشت خیمۀ تقدیرکه دست نفس را از پشت با لطف خدا بستم
فرات اشک می‌جوشد ز چشم سر به زیر منکه بر کام عطشناک تو راه آب را بستم
اگر فرمان دهی، حُرّ پیش‌مرگ اصغرت گرددکمر بهر دفاع از عترت آل عبا بستم
دعا کن تا شهادت وا کند آغوش جان بر منکه چشم آرزو بر هرچه جز این مدعا بستم