چه خوش است چشم حسرت به رخ تو بازکردن

از ویکی تراث

چه خوش است چشم حسرت به رخ تو بازکردن از
نصرالله صدرالممالک اردبیلی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: امام مهدی(ع)
چه خوش است چشم حسرت به رخ تو بازکردنسر زلف تو گرفتن سفر دراز کردن
تو بیا به جان ستانی بستان چنانکه دانیز من آنچه جان فشانی ز تو آنچه ناز کردن
صنمی به خانه دارم که به دور او بگردمنه حرم نه کعبه خواهم نه ره حجاز کردن
تن کشتگان عشقت نه کفن نه غسل خواهدتن بی کفن ندانم چه کند نماز کردن
سر کوی دلبر ما به حریم کعبه ماندکه ز هر طرف در آیی بتوان نماز کردن
ره و رسم بی نیازی بشنو منت بگویمدل و جان به پیش جانان به ادب نیاز کردن
بجز آن خدنگ مژگان که تواند ای دل ای جاندل ما و تیر پیکان ز هم امتیاز کردن
به پناه عشق «نصرت» ز هوا هوس چه ترسیبه کنام شیر بودن ز سگ احتراز کردن