چون آسمان کند کمر کینه استوار | | کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار |
خون شفق ز پنجۀ خورشید میچکد | | از بس گلوی تشنه لبان را دهد فشار |
درچاه سرنگون فکند ماه مصر را | | یعقوب را سفید کند چشم انتظار |
پور ابوتراب جگر گوشه رسول | | طفلی که بود گیسوی پیغمبرش مهار |
روزی که پا به دایرۀ کربلا نهاد | | بشنو چهها کشید ز چرخ ستم شعار |
از زخم تیر بر بدن نازنین او | | صد روزن از بهشت برین گشت آشکار |
اول لبی که بوسه گه جبرئل بود | | بی آب شد ز سنگ دلیهای روزگار |
رنگین ز خون شدست ز بی رویی سپهر | | رویی که میگذاشت برو مصطفی عذار |
طفلی که ناقه الله او بود مصطفی | | خصم سیاه دل شده بر سینهاش سوار |
عیسی در آسمان چهارم گرفت گوش | | پیچید بس که نوحه در این نیلگون حصار |
نتوان سپهر را به سر انگشت برگرفت | | چون نیزه بر گرفت سر آن بزرگوار |
از بس که طائران هوا خون گریستند | | از ماتم تو روی زمین گشت لاله زار |
خضر و مسیح را به نفس زنده میکند | | آنها که در رکاب تو کردند جان نثار |
چون خاک کربلا بشود سجده گاه عرش | | خون حسین ریخت بر آن خاک مشکبار |