چون او کسی به راه وفا یاوری نکرد | | خون جگر نخورد و پیامآوری نکرد |
زینب، که مثل او کسی از داغدیدگان | | با اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد |
بعد از وداع روز دهم، با ستارگان | | کوتاهی از وظیفۀ همسنگری نکرد |
در حقِّ غنچههای دل افسردۀ یتیم | | چون او، کسی مراقبت و مادری نکرد |
بعد از امام آینهها، با کلام نور | | هیچ آفتاب، این همه روشنگری نکرد |
همراه کاروان اسیران، خدای صبر | | کاری به جز رسالت و پیغمبری نکرد |
جز او، که بود شاهد محملنشین، کسی | | دیدار، تازه، با گل خاکستری نکرد |
در سایهبان محمل غم، با هلال خویش | | جز صحبت از شکوه و بلنداختری نکرد |
ویرانه بود و دربهدری، باز لحظهای | | غفلت ز حال لالۀ نیلوفری نکرد |
یادش، هماره مظهر عزّتمداری است | | نامش، همیشه بر لب ایام جاری است |