چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام

از ویکی تراث

چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام از
صباحی بیدگلی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
چون تازه شد مصیبتشان از ورود شاماز شهر شام، خاست عیان، رستخیز عام
ناکرده فرق، آل علی را ز مشرکانافتاده اهل شهر، در اندیشه‌های خام
داد آن نشان به پردگی‌ای، کاین مرا کنیزکرد این طمع به تاجوری، کآن مرا غلام
گفت این به طعنه کاین اُسرا را وطن چه شهر؟گفت آن به خنده: سیّد این قوم را چه نام؟
کردند بر یزید چو عرضِ سرِ سرانپرسید از این میانه، حسین علی کدام؟
بردند پیش او، سر سالار دهر رامی‌زد به چوب بر لبش و می‌کشید، جام
گفتا یکی ز مجلسیان، شرمی، ای یزید!می‌زد همیشه بوسه بر این لب، شه انام
کفری چنین و لاف مسلمانی، ای یزید!ننگش ز تو، یهودی و نصرانی، ای یزید