چون تیر عشق جا به کمان بلا کند

از ویکی تراث

چون تیر عشق جا به کمان بلا کند تیر عشق

از
نیر تبریزی
چون تیر عشق جا به کمان بلا کنداول نشست، بر دلِ اهل ولا کند
در حیرتند خیره سران از چه عشق دوستاحباب را به بند بلا مبتلا کند
بیگانه را تحمل بار نیاز نیستمعشوق، ناز خود همه بر آشنا کند
تن پرور از کجا و تمنّای وصل دوستدردی ندارد او که طبیبش دوا کند
آن را که نیست شور حسینی به سر ز عشقبا دوست کی معامله‌ی کربلا کند
یک باره پشت پا به سرِ ماسوا زندتا زان میان از این همه خود را سوا کند
آری کسی که کشته‌ی او این بُوَد سزاستخود را اگر به کشته‌ی خود خون بها کند
باللّه اگر نبود خدا خون بهای اوعالم نبود در خورِ نعلین پای او