چون کاروان عشق به دشت بلا گذشت

از ویکی تراث

چون کاروان عشق به دشت بلا گذشت از
وفایی شوشتری



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
چون کاروان عشق به دشت بلا گذشتافکنْد بار عشق در آن ‌جا، ز جا گذشت
با عشق دید آب و هوایش چو سازگارمنزل نمود و از سر آب و هوا گذشت
سالار کاروان، همه کالای عشق رابنْهاد در میانه، ز هر مدّعا گذشت
چون در زمین پُر خطر نینوا رسیدبا صد هزار شور و نوا، از نوا گذشت
از جان و دل گذشت ز اعضای خویشتناز سر، جدا گذشته و از تن، جدا گذشت
روزی که از مدینه برون می‌نهاد پاییک‌سر ز سر گذشته و یک‌جا ز جا گذشت
شکرانه داد اکبر و اصغر به راه دوستدر کوی عشق یار، چو از وی بدا گذشت
هر چیز را به عالم امکان، نهایتی استجز عشق او به دوست که از منتها گذشت
معراجش از «دَنی فَتَدَلّی» گذشت و لیکناید مرا دگر به زبان تا کجا گذشت
معشوق، جلوه کرد به آیین عاشقیخود عشق باخت با خود و از ماسوا گذشت
از سر‌گذشتِ او نتوان گفت یا شنیدکآمد چه بر سر وی و بر وی چه‌ها گذشت
سرخوش گذشت از سر عالم، به راه دوستاز هر چه درگذشت، به عین رضا گذشت
از عشق هم گذشت که عشق است هم، حجابپس روی خویش دید، چو خورشید بی‌نقاب