چو از جان پیش پای عشق سر داد
چو از جان پیش پای عشق سر داد | سرش بر نی نوای عشق سر داد | |
به روی نیزه و شیرینزبانی | عجب نبود ز نی شکرفشانی | |
اگر نی پردهای دیگر بخواند | نیستان را به آتش میکشاند | |
سزد گر چشمها در خون نشینند | چو دریا را به روی نیزه بینند | |
ز دست عشق در عالم هیاهوست | تمام فتنهها زیر سر اوست |