کثرت معاصی از سر گذشته آبم | | نه تاب دوری از تو، نه طاقت عذابم |
لبریز تر ز دریا سوزان تر از کویرم | | آواره تر ز امواج، خالی تر از حبابم |
گر قطره ام بخوانی با بحر همنشینم | | گر ذره ام بخوانی در چشم آفتابم |
من از تو می گریزم تو می کشی به سویت | | از بس که مهربانی عبدت کنی خطابم |
من با تو قهر کردم تو می کنی رفاقت | | یاللعجب ندانم بیدار یا که خوابم |
اُدْعونی استجب را هم خوانده هم شنیدم | | نه من جواب دادم نه تو کنی جوابم |
من بنده بد تو، تو آن خدای خوبی | | کز لطف بی حسابت آسان کنی حسابم |
پیری زپا فکند و از دست رفت عمرم | | شرمنده تا قیامت از دوره شبابم |
اشکم روان زدیده آهم درون سینه | | این اشک و آه کرده مانند شمع آبم |
گفتم به اشک توبه شویم گناه خود را | | دیدم که از گناهم بدتر بود صوابم |
“میثم” به عذر خواهی دارد دو هدیه با خود | | آه است شاخه گل، اشکم بود گلابم |