کسی که راه به باغ تو چون نسیم گرفتهست | | صراط را ز همین راه مستقیم گرفتهست |
تو از عشیرهٔ عشقی، تو از قبیلهٔ قبله | | که عطر، مرقدت از جنّة النعیم گرفتهست |
گدای کوی تو امروزه نیستم من و، دانی | | سرم به خاک درت، اُنس از قدیم گرفتهست |
همیشه سفرهٔ دل باز کردهام به حضورت | | که فیض باز شدن غنچه از نسیم گرفتهست |
همیشه عبد حقیر است در برابر معبود | | به جز تو کی سِمَت عبد، با عظیم گرفتهست؟ |
بر این بهشت مجسّم قَسَم که زائر صحنت | | به کف براتِ نجاتِ خود از جحیم گرفتهست |
مَلَک غبار، ز قبر تو تا نَرُفته نرَفته | | در این مقام، فلک خویش را مقیم گرفتهست |
چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم؟ | | که هر کبوتر تو ذکر یا کریم گرفتهست |
کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر | | که رنگ و بو حرم تو، از آن حریم گرفتهست |