کمتر از ناقه صالح نبود اصغر من | | هستی آگاه ز حال دلم ای داور من |
کوفیان تیر دهندم عوض قطره آب | | قیمت آب بگیرند ز چشم تر من |
قاتل از کشتن من این همه تاخیر چرا | | خنجر ویش بکش زود جدا کن سر من |
تا نبینم به زمین جسم عزیز قاسم | | تا نبینم شده مقول علی اکبر من |
تا نبینم که زند شمر ستمگر سیلی | | سر نعمش به رخ دختر غم پرور من |
تا نبینم که شود که بسته به زنجیر جفا | | به اسیری به سوی شام رود خواهر من |
تا نبینم که کشد رو سیهی از بستر | | چون اجل سید سجاد الم پرور من |
همه امشب به سوی کوفه روانند ولیک | | به جدل اینجاست پی بردن انگشتر من |
تنم اینجا نه همین بیکفن افتد به زمین | | میرود رو به سوی مطبخ خولی سر من |
برو ای باد صبا از بر من سوی بقیع | | عرض حالی ببر از مهر سوی مادر من |
گو که ای مادر افسرده به تعجیل بیا | | به کناری ببر از لجه خون پیکر من |
آب عالم مگر ای غمزده کابین تو نیست | | شمر پس تر نکند از چه دمی حنجر من |
تشنه جان دادم و آبی به گلویم نرسید | | وین فراتست رود موج زنان از بر من |
(صامتا) شمر لب تشنه سرش ارچه برید | | باز میگفت بود جد تو پیغمبر من |