گذار ساعتی ای خصم بدمنش به منش

از ویکی تراث

گذار ساعتی ای خصم بدمنِش به مَنَش گذار ساعتی از
جودی خراسانی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
گذار ساعتی، ای خصم بدمنِش به مَنَشکز آب دیده کنم چاره، زخم‌های تنش
بده اجازه بَرَم سوی سایه، پیکر اوکه آفتاب نسوزد، جراحت بدنش
در آتشم من از این غم که از عطش، دم مرگبلند، جای نَفَس بود، دود از دهنش
به کهنه پیرهنی کرد او قناعت و آه!که بعد مرگ، برون آورند از بدنش
به بوی پیرهنی قانعم ز یوسف خویشولی نه یوسفم اینک بود، نه پیرهنش
طمع بریدم از او، آن زمان، من ناکامکه دوخت سوزن پیکان، به هم لب و دهنش
مراست آرزوی گفت‌وگوی او امّاز نوک نی شنوم، بعد از این مگر سخنش
اگر به تربت «جودی» گذر کنی روزیعجب مدار، اگر نافه آید از کفنش