گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر

از ویکی تراث

گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر از
سید محمدحسین بهجت تبریزی



در قالب غزل

موضوع: حضرت علی اصغر(ع)
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغرخداحافظ، خداحافظ، بخواب اصغر، بخواب اصغر
به دست خود به قاتل دادمت؛ هستم خجل امّاز تاب تشنگی آسودی و از التهاب اصغر
به شب تا مادرت گیرد به بر قنداقۀ خالیتبگریند اختران شب به لالای رباب اصغر
تو با رنگ پریده غرق خون، دنیا به من تاریککجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب، اصغر؟
برو سیراب شو از جام جدت ساقی کوثرکه دنیا و سرِ آبش ندیدی جز سراب اصغر
گلوی تشنۀ بشکافته بنمای با زهرابگو کز زهر پیکان‌ها به ما دادند آب اصغر
الا ای غنچۀ نشکفته، پژمرده بهارت کو؟چه در رفتن به تاراج خزان کردی شتاب اصغر
خراب از قتل ما شد خانۀ دین مسلمانانکه بعد از خانۀ دین هم جهان بادا خراب اصغر
به چشم شیعیانت اشک حسرت یادگار توستبلی در شیشه ماند یادگار از گل، گلاب اصغر
الا ای لالۀ خونین چه داغی آتشین داریجگرها می‌کنی تا دامن محشر کباب اصغر
تو آن ذبح عظیم استی که قرآن را شدی ناطقالا ای طلعت تأویل آیات کتاب اصغر
خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشرنمی‌دانم چه خواهد داد این امّت جواب اصغر