نمایش مبدأ برای صحرا میان حلقه آتش اسیر بود

{{سرصفحه
 | مطلع= صحرا میان حلقه آتش اسیر بود
 | نام شعر=صحرا میان حلقه آتش اسیر بود
 | شاعر = غلامرضا شکوهی
 | مصحح = 
 | بخشی از دیوان =
 | بخشی از مجموعه اشعار =
 |قالب =
 |وزن = 
 |موضوع =واقعه غدیر
 | قبلی =
 | بعدی = 
 | سال خورشیدی = 
 | سال میلادی =
 | سال قمری = 
 | یادداشت =
}}
{{شعر}}
{{ب|صحرا میان حلقه آتش اسیر بود|اتراق، در کویر عطش ناگزیر بود}}
{{ب|روزی که نور سبز ولایت به عرش رفت|از قدر این کلاف، روان تا غدیر بود}}
{{ب|بر ریگهای داغ نشستند و چشمها|در انتظار رویش بدر منیر بود!}}
{{ب|بیتوته در دیار عطش بوی عشق داشت|در محضرش زمین و زمان سر به زیر بود!}}
{{ب|آمد، ستیغِ کوهِ مبرهن، فرازِ مَحض|مردیکه در مدار مروّت، مدیر بود!}}
{{ب|گل کرد چون بهار بر آن کوثر بهشت|دستی که آستانه خیر کثیر بود!}}
{{ب|افراخت بر سترگ بیابان، بهار را|وقتی کویر، تشنه جام امیر بود!}}
{{ب|قد می کشید قامت تندیس آفتاب|جایی که صد ستاره روشن ضمیر بود!}}
{{ب|ای کهکشان نور که در زیر آسمان|دلها میان مشت نگاهت اسیر بود!}}
{{ب|گرمای چشمهای تو یک هرم خاص داشت|خورشید در برابر چشمت حقیر بود!}}
{{ب|چنان بهار مرا سبزِ سبز کرد|ورنه هنوز در دل تنگم کویر بود!}}
{{ب|با این همه حضورِ «شکوهی» که عشق داشت|روزی گرفت دست دلم را که دیر بود}}
{{پایان شعر}}