شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشت: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی تراث
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
     
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات شعر
    {{سرصفحه
      | عنوان =شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشت
      | مطلع=شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشت
      | تصویر =  
      | نام شعر=عابر دلخسته
      | توضیح تصویر =  
      | شاعر = یوسف رحیمی
      | نام شعر =عابر دلخسته
      | مصحح =  
      | نام شاعر =یوسف رحیمی
      | بخشی از دیوان =
      | قالب =غزل
      |قالب = غزل
      | وزن =فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
      |وزن = فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
      | موضوع =حضرت مسلم(ع)
      |موضوع = حضرت مسلم(ع)
      | مناسبت =نهم ذی الحجه
      | قبلی =
      | زمان سرایش = معاصر
    | بعدی =  
      | زبان = فارسی
      | سال خورشیدی =  
      | تعداد ابیات =۷بیت
      | سال میلادی =
      | منبع =  
      | سال قمری =  
      | یادداشت =
    }}
    }}
    '''شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشت''' مطلع شعری از  [[یوسف رحیمی]] درباره حضرت مسلم(ع) است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن و در هفت بیت سروده شده است.
    ==متن شعر==
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشت|بار غربت را كسی از روی دوشش برنداشت}}
    {{ب|شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشت|بار غربت را كسی از روی دوشش برنداشت}}
    خط ۲۷: خط ۲۴:
    {{ب|سر سپردن در مسیر سربلندی سیره‌اش|جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت}}
    {{ب|سر سپردن در مسیر سربلندی سیره‌اش|جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}
    ==پانویس==
    ==منابع==
    [[رده:شعربا موضوع حضرت مسلم(ع)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۲۱

    شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشت عابر دلخسته از
    یوسف رحیمی



    در قالب غزل

    با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

    موضوع: حضرت مسلم(ع)
    شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشتبار غربت را كسی از روی دوشش برنداشت
    در نگاهش كوفه‌كوفه غربت و دلواپسیعابر دلخسته جز تنهایی‌اش یاور نداشت
    بام‌های خانه‌های مردم بیعت‌فروشوقت استقبال از او جز سنگ و خاكستر نداشت
    می‌چكید از مشک‌هاشان جرعه‌جرعه تشنگینخل‌هاشان میوه‌ای جز نیزه و خنجر نداشت
    سنگ‌ها کی در پی شَقّ القمر بودند؟ آهنسبتی نزدیک اگر این ماه با حیدر نداشت
    روی گلگون و لب پر خون و چشمان كبودسرگذشتی بین نامردان از این بهتر نداشت
    سر سپردن در مسیر سربلندی سیره‌اشجز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت