من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Elyas-salehi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{سرصفحه | ||
| | | مطلع=من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم | ||
| نام شعر=به عشق روی او | |||
| شاعر =فواد کرمانی | |||
| نام شعر =به عشق روی او | | مصحح = | ||
| | | بخشی از دیوان = | ||
| قالب =قصیده | | بخشی از مجموعه اشعار = | ||
| وزن = فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن | |قالب =قصیده | ||
| موضوع =امیرالمومنین(ع) | |وزن = فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن | ||
| | |موضوع =امیرالمومنین(ع) | ||
| | | قبلی = | ||
| | | بعدی = | ||
| | | سال خورشیدی = | ||
| | | سال میلادی = | ||
| سال قمری = | |||
| یادداشت = | |||
}} | }} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم|اقامه صلوة را به گفتگوی او کنم}} | {{ب|من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم|اقامه صلوة را به گفتگوی او کنم}} | ||
{{ب|گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم|ز حج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم}} | {{ب|گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم|ز حج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم}} | ||
خط ۴۲: | خط ۴۱: | ||
{{ب|دل (فواد) چون کند تغافل از حضور تو|که هر طرف عیان بود تجلیات نور تو}} | {{ب|دل (فواد) چون کند تغافل از حضور تو|که هر طرف عیان بود تجلیات نور تو}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۲
من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم | اقامه صلوة را به گفتگوی او کنم | |
گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم | ز حج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم | |
کز احترام مولدش حرم شده است محترم | الا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود | |
همه کتاب انبیا حکایت علی بود | بهشت و هرچه اندر او عنایت علی بود | |
اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود | در این ولا بگو نعم ، که هست اعظم نعم | |
شهی که از لسان او خدا کند خطاب را | به حکم او به پا کند قیامت و حساب را | |
به حبّ و بغض او دهد ، ثواب را عقاب را | منزّه است از آن که من بخوانم آن جناب را | |
خدیو دولت عرب امیر کشور عجم | ببخشد از تبسّمی ، وجود ممکنات را | |
ستاند از تکلّمی قرار کائنات را | ز لطف و قهر می دهد حیات را ممات را | |
اگر ز حال ما سوا بگیرد التفات را | به یک اشاره می زند بساط کون را به هم | |
بهشت را بهشته ام ، بهشت من علی بود | علیست آن که از رخش بهشت منجلی بود | |
به غیر، دیده داشتن ، نشان احولی بود | کسی است عاشق ولی که ناظر ولی بود | |
به دست دیگران دهد کلید گلشن ارم | به زندگی از آن خوشم که زندگی است داد او | |
بدان امید جان دهم که جان دهم به یاد او | به عیش وطیش و نیک وبد،خوشم درانقیاد او | |
الا مراد عاشقان همه بود مراد او | چه درتعب چه درطرب چه درنعم چه درنقم | |
تو ای علی مرتضی که نفس پاک احمدی | چو نفس پاک احمدی ظهور ذات سرمدی | |
ز هر علل منزّهی ز هر خلل مجرّدی | به ظاهر محمدی تو باطن محمّدی | |
نبی به جسم ظاهرت خطاب کرده ابن عم | وجود را، فقود را، تو خالقی، تو داوری | |
جمال را، جلال را، تو مظهری تو مظهری | تو نقطه ای، تو مرکزی، تو صادری، تو مصدری | |
تو باطنی، تو ظاهری، تو اولی تو آخری | و منک ینحج الطلب و فیک ینتهی الهمم | |
تو آن تجلی حقی، که هستی است طور تو | مشارق جهان بود مطالع ظهور تو | |
دل (فواد) چون کند تغافل از حضور تو | که هر طرف عیان بود تجلیات نور تو |