من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم

از ویکی تراث

من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم به عشق روی او از
فواد کرمانی



در قالب قصیده

با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

موضوع: امیرالمومنین(ع)
من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنماقامه صلوة را به گفتگوی او کنم
گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنمز حج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم
کز احترام مولدش حرم شده است محترمالا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود
همه کتاب انبیا حکایت علی بودبهشت و هرچه اندر او عنایت علی بود
اجلّ نعمت خدا ولایت علی بوددر این ولا بگو نعم ، که هست اعظم نعم
شهی که از لسان او خدا کند خطاب رابه حکم او به پا کند قیامت و حساب را
به حبّ و بغض او دهد ، ثواب را عقاب رامنزّه است از آن که من بخوانم آن جناب را
خدیو دولت عرب امیر کشور عجمببخشد از تبسّمی ، وجود ممکنات را
ستاند از تکلّمی قرار کائنات راز لطف و قهر می دهد حیات را ممات را
اگر ز حال ما سوا بگیرد التفات رابه یک اشاره می زند بساط کون را به هم
بهشت را بهشته ام ، بهشت من علی بودعلیست آن که از رخش بهشت منجلی بود
به غیر، دیده داشتن ، نشان احولی بودکسی است عاشق ولی که ناظر ولی بود
به دست دیگران دهد کلید گلشن ارمبه زندگی از آن خوشم که زندگی است داد او
بدان امید جان دهم که جان دهم به یاد اوبه عیش وطیش و نیک وبد،خوشم درانقیاد او
الا مراد عاشقان همه بود مراد اوچه درتعب چه درطرب چه درنعم چه درنقم
تو ای علی مرتضی که نفس پاک احمدیچو نفس پاک احمدی ظهور ذات سرمدی
ز هر علل منزّهی ز هر خلل مجرّدیبه ظاهر محمدی تو باطن محمّدی
نبی به جسم ظاهرت خطاب کرده ابن عموجود را، فقود را، تو خالقی، تو داوری
جمال را، جلال را، تو مظهری تو مظهریتو نقطه ای، تو مرکزی، تو صادری، تو مصدری
تو باطنی، تو ظاهری، تو اولی تو آخریو منک ینحج الطلب و فیک ینتهی الهمم
تو آن تجلی حقی، که هستی است طور تومشارق جهان بود مطالع ظهور تو
دل (فواد) چون کند تغافل از حضور توکه هر طرف عیان بود تجلیات نور تو