غرقۀ شک غرق باور شو که چندان دیر نیست: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =غرقۀ شک غرق باور شو که چندان دیر نیست | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =محمدعلی مجاهدی | قالب = غزل | وزن =فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن | موضوع = حر بن یزید ریاحی(ع) | مناسبت =مرثیه | زمان سرایش = معاصر | زبا...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =غرقۀ شک غرق باور شو که چندان دیر نیست
  | مطلع=غرقۀ شک غرق باور شو که چندان دیر نیست
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = محمدعلی مجاهدی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =محمدعلی مجاهدی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
  |قالب = غزل
  | موضوع = حر بن یزید ریاحی(ع)
  |وزن = فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
  | مناسبت =مرثیه
  |موضوع =حر بن یزید ریاحی(ع)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۱۰بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''غرقۀ شک غرق باور شو که چندان دیر نیست''' شعری از [[محمدعلی مجاهدی]] از شعرای آیینی معاصر است. این شعر مرثیه گونه در قالب غزل در ده بیت در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن با موضوع حر بن یزید ریاحی(ع) سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|غرقۀ شک غرق باور شو که چندان دیر نیست|در شط باور شناور شو، که چندان دیر نیست}}
{{ب|غرقۀ شک غرق باور شو که چندان دیر نیست|در شط باور شناور شو، که چندان دیر نیست}}
خط ۳۰: خط ۲۸:
{{ب|می‌زند لبخند بر رویت امام عاشقان|کای دلاور! حرِّ دیگر شو که چندان دیر نیست}}
{{ب|می‌زند لبخند بر رویت امام عاشقان|کای دلاور! حرِّ دیگر شو که چندان دیر نیست}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعربا موضوع حر بن یزید ریاحی(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۰

غرقۀ شک غرق باور شو که چندان دیر نیست از
محمدعلی مجاهدی



در قالب غزل

با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

موضوع: حر بن یزید ریاحی(ع)
غرقۀ شک غرق باور شو که چندان دیر نیستدر شط باور شناور شو، که چندان دیر نیست
این کدورت‌ها زلال روشنت را برده‌اندبعد از این آیینه‌منظر شو که چندان دیر نیست
می‌وزد آمین هنوز از خیمه‌های بی‌کسیزیر باران دعا تر شو که چندان دیر نیست
فرصتی تا هست باقی، در فضای خیمه‌هابال خود وا کن، کبوتر شو که چندان دیر نیست
آخرین «لبّیک» را باید در این میدان سرودشعرِ خون را بیت آخر شو که چندان دیر نیست
برگ‌ریزان است و پاییزان، در این فصل عطشمثل نخلی سایه‌پرور شو که چندان دیر نیست
مرد میدان خطر را از خطر کردن چه باک؟دل به دریا زن، دلاور شو که چندان دیر نیست
جان خود را می‌دهی و جان عالم می‌شویبا همه هستی برابر شو که چندان دیر نیست
می‌توان غرّید مثل رعد و تندر آفریدنعرۀ الله‌اکبر شو که چندان دیر نیست
می‌زند لبخند بر رویت امام عاشقانکای دلاور! حرِّ دیگر شو که چندان دیر نیست