غرقۀ شک غرق باور شو که چندان دیر نیست

از ویکی تراث

غرقۀ شک غرق باور شو که چندان دیر نیست از
محمدعلی مجاهدی



در قالب غزل

با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

موضوع: حر بن یزید ریاحی(ع)
غرقۀ شک غرق باور شو که چندان دیر نیستدر شط باور شناور شو، که چندان دیر نیست
این کدورت‌ها زلال روشنت را برده‌اندبعد از این آیینه‌منظر شو که چندان دیر نیست
می‌وزد آمین هنوز از خیمه‌های بی‌کسیزیر باران دعا تر شو که چندان دیر نیست
فرصتی تا هست باقی، در فضای خیمه‌هابال خود وا کن، کبوتر شو که چندان دیر نیست
آخرین «لبّیک» را باید در این میدان سرودشعرِ خون را بیت آخر شو که چندان دیر نیست
برگ‌ریزان است و پاییزان، در این فصل عطشمثل نخلی سایه‌پرور شو که چندان دیر نیست
مرد میدان خطر را از خطر کردن چه باک؟دل به دریا زن، دلاور شو که چندان دیر نیست
جان خود را می‌دهی و جان عالم می‌شویبا همه هستی برابر شو که چندان دیر نیست
می‌توان غرّید مثل رعد و تندر آفریدنعرۀ الله‌اکبر شو که چندان دیر نیست
می‌زند لبخند بر رویت امام عاشقانکای دلاور! حرِّ دیگر شو که چندان دیر نیست