موکب شاه فلک فر در زمین نینوا | | چون فرود آمد تجلی الله فی وادی طُویٰ |
تا که خرگاه امامت شد در آنجا استوار | | آسمان زد کوس الرحمن علی العرش استویٰ |
گرچه شد ملک عراق از مقدمش رشک حجاز | | لیک ز آهنگ حسینی شد پر از شور و نوا |
کایدریغا این سلیمان را بساط سلطنت | | می رود بر باد و کام اهرمن گردد روا |
کعبۀ اسلام را اینجا شود ارکان خراب | | قبلۀ توحید را از هم فرو ریزد قوا |
رایت گردون دون در این زمین گردد نگون | | چون بیفتد از کف ماه بنی هاشم لوا |
باز خواهد شد نمایان صورت شق القمر | | باز خواهد شد هویدا معنی نجم هوی |
سروها در این چمن از بیخ و بن گردد قلم | | شاخهای گل در این گلزار، بی برک و نوا |
خاک این وادی بیامیزد بسی با خون پاک | | تا که گردد خاک پاکش دردمندان را دوا |
در کنار آب، مهمان جان سپارد تشنه لب | | آنچنان کز دود آهش تیره گون گردد هوا |
خون روان گردد چه نیل از چشمۀ چشم فرات | | از فغان کودکان تشنه کام نینوا |
کاروان غم رود منزل بمنزل تا بشام | | صبح روی شاه روی نی دلیل و پیشوا |
بر سر نی سرپرست بانوان خود بود | | ماه روی شاه چون خورشید خط استوا |
زیر زنجیر ستم سر حلقۀ اهل کرم | | دستگیر خصم گردد دست گیر ماسوا |