فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم
فخر من نزد عرب این بود دختر داشتماز مهدی مردانیدر قالب غزلبا وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلنموضوع: حضرت خدیجه(س) |
فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم | آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم | |
هرچه عالم فخر دارد نزد من یک ارزن است | من زنی هستم که در خانه پیمبر داشتم | |
روزهایم شب نمیشد چشم او تا باز بود | سایۀ خورشید را همواره بر سر داشتم | |
عاشق این مرد بودن معجزه لازم نداشت | چشمهایش را از اول نیز باور داشتم | |
راههای آسمان را از زبان همسرم | مثل آواز پر جبریل از بر داشتم | |
آیهها تکرار او بودند و عمری بر لبم | با طنین نام او قند مکرر داشتم | |
چشم بر من دوخت در شعب ابیطالب گریست | ناگهان یک آسمان در خود کبوتر داشتم | |
جان خود را بر سر این عشق دادم عاقبت | هدیه میدادم اگر صد جان دیگر داشتم |