در حرم پیچید عطر سیب زائر فیض برد
در حرم پیچید عطر سیب زائر فیض برد | هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد | |
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد | چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد | |
قطرههای خون تو سهم زمین شد بیشتر | بیشتر از آسمانها خاک حائر فیض برد | |
منبرت شد گاه روی نیزه، گاهی بین طشت | خواهرت با گریه پای این منابر فیض برد | |
بر تن عریان تو این بیتها مرثیهخواند | اشکهای مادرت تا ریخت، شاعر فیض برد | |
بین اصحابت دو دفعه جان به تو تقدیم کرد | بیشتر یعنی، حبیب بن مظاهر فیض برد | |
گرم در آغوش تو، بیش از طلاهای ضریح | بوریای کهنۀ بیت عشائر فیض برد |