ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتم

از ویکی تراث
ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتماز عبدالرحیم سعیدی‌راددر قالب غزلبا وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلنموضوع: ماه رمضان
ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتمجان سپردم آن‌قدر، تا جان خود را یافتم
سورۀ اخلاص را می‌خواستم پیدا كنملای شب‌بوها، شبی، قرآن خود را یافتم
یک شب «قدر» آسمان گل كرد در آیینه‌امذکر «یا منّان» و «یا رحمان» خود را یافتم
ذكر می‌گفتم ولی حالی پریشان داشتمدر شب «الغوث‌ها» درمان خود را یافتم
شانه‌ام لرزید و برپا شد قیامت در دلمتا به سر قرآن گرفتم، جان خود را یافتم